الان يه قالب ساختم و ميخوام يه وبلاگ بسازم برای پیش نمایش این قالب که تو سایت های طراحی قالب مرسومه!
ولی نکته اینجاست که من نميخوام از قسمت ساخت وبلاگ جديد که داخل تنظیمات هست اسفاده کنم
چون هر وبلاگ اضافه 10 تومن پول میخواد تو بیان و منم نميخوام برای هر وبلاگ پول بدم و منطقی هم نیست
ميخوام يه پنل کاربری جديد بسازم چون فقط در حد پیش نمایش هست و دیگه نیازی به اون صفحه ندارم!
منتها برای پنل جديد تایید شماره تلفن لازمه و طبیعتا اون قدر شماره تلفن
سلام به روی ماهتون :))))))))
از اینجا دل کنده نکنده، با شیرجهای جانانه وارد wordpress شدم. نه فضا شبيه بود نه هوا.
در کل همه چیز برای یک وبلاگ نویس تازه وارد سایت شده ترسناک بود! اما نمیشه از امکانات خوبش تعریف نکرد و قطعا اگه انقدر سختم نبود حتما ادامه میدادم.
تصمیم گرفتم برگردم و توی همین بیان خودمون يه بلاگ جديد بزنم؛ با ایده ی همون بلاگی که قرار بود توی وردپرس ایجاد کنم و مطمئنم واقعا چیز خوبی از آب درمیاد اگه حمایتم کنید :)
فقط چن تا نظر ازتون میخ
سلام
الان بامداد چهارم خردادماه 1398 مصادف با اولین شب قدره ماه رمضونه. حال و حوصله مسجد و دعا و بیرون رفتن رو نداشتم. دیدم چی بهتر از اینکه وبلاگ هبوط مورد علاقم رو بسازم.
ميخوام اینجا بنویسیم از حرفایی که نمیتونم حتی با نزدیکترین آدمهای زندگیم به زبون بیارم.تنها راهی که دیدم اینه که خونه تنهاییمو به تنهایی بسازم تا بتونم راهمو پیدا کنم، بازم به تنهایی.
اینکه این همه رو تنهایی تاکید میکنم دلیل داره که بعدا به مرور دلایلشو مینویسم.
این صفح
ميخوام دوتا مطلبو بگم که نباید همیشه اینجا موندگار باشه
اول اونی که مهم نیست
ممکنه برای ۴۰ام اقای شجاعی همونجور که قبلا مامان باهات هماهنگ کرده بریم برای ۴۰ ام ولی چون خطت خاموشه نمیشه
پس خودت از محل کارت بهش زنگی بزن
دومیش دارم تمام تلاشمو میکنم که ۲۰ میلیارد بدست بیارم و اون مرکز که تو رویام هست رو بسازم و به کنک نیاز دارم تمام تلاشمو میکنم
ترو خدا این یک بار پشتم باش بدون تو نمیشه
من ميخوام مرکزی بسازم که تو ایران توسعه پیدا کنه پس قدرتمون
دوست دارم دلم را ببرم زیر باران ، تا به رنگ آن در آید . بعد صبر کنم تا خورشید از میان ابرها پیدا شود ، بتابد و دلم را همجنس خودش کند :))
+ ميخوام دلم رو بتکونم، از هرچیزی بجز خاک ،ميخوام یک دل خاکی بسازم به امید خدا :)
بسم الله الرحمان الرحیم
با سلام خدمت کليه همشهریان عزیز و مهمانان محترم،اینجانب امیر محمد باقری فرزند علی باقری فرزند نور محمد باقری از جید (خانه) بالا هستم
من تصمیم گرفتم تا یک وبلاگ در مورد روستای عزیزمان بسازم تا مردم باروستای عزیزمان آشنا شوند ودر عصر ارتباطات واینترنت از این نعمت بیبهره نمانیم
باتشکر از برنامه وبلاگ که این امکان را به من داده اند تا وبلاگم را بسازم
وبلاگی دارم به نام کتابخانه اخلاق و تربیت با ده ها بازدید کننده در روز
مدرکی دارم بیشتر از خیلی ها دو لیسانس و سه فوق لیسانس
زندگی داشتم و دارم سرشار از یادگرفتن
اما از این همه دارایی، بهترین چیزی که به دست آوردم یک چیز است
هر چه بخواهی سوال دارم، سوال خوب
استادی داشتیم می گفت فرق مدرک ها در این است، دیپلم 50 سوال دارد، لیسانس 100 سوال، فوق 200 سوال و دکتری 400سوال
اما امروز می خواهم شروعی کنم با اشتراک مخاطبانم
برای یافتن پاسخی درخور به سوالاتم
سو
مامان میگه برای جهازم میخواد چرخ خیاطی بخره به سرم زده لباس عروس مورد علاقه امو بدوزم خودم تنها
در راستای find me
باورم نمیشه دارم ذره ذره خودمو جدا میکنم و اینطرف اونطرف جا میذارم
من پشت اون کاسه ی دیواری حک شدم .من يه برگه لای دفترم من وبلاگ فراموش شده در گوشه ی اینترنتم من برگهای ریخته شده ی دست گل عروسیمم من لباسی هستم که قراره قایمکی دوخته بشه
من دارم خودمو جا میذارم من دارم میرم
اون منی که شاید ده ساله گمش کردم داره با من میجنگه داره
خب باید بگم نشد که بشه از طبیعت لذت ببریم چون روز دوم چالش ما رفتیم مشهد و وسیله ای برای ثبت در وبلاگ نبود خلاصه امشب بر گشتیم و من جلوی کامپیوتر پلاس شدم ( پلاس شدن : ول شدن )
خب اگه بشه که بشه چالش این هفته رو پرورش خلاقیت بزاریم
یعنی کلی وسیله خلاقانه خودم بسازم و يه عالمه ماجرای باحال دیگه بسازم
اجازه بدین از غصه بترکم
از بعضی حرفام قلبم سنگین میشه
ی فریادی عمق دلم هست ميخوام ینی دوس دارم خالیش کنم:(((
میدونی چرا ؟ چون خیلی دارم دست کم گرفته میشم:(
و خیلیم حس تنهایی میکنم :(
این کنکور اخرش منو دق میده هنوزم اسمش کابوسه برام
خدایا کمکم کن اخرشو جوری بسازم همه انگشت ب دهن بمونن
ولی یکی دیگه از دلایلی که دوست دارم نقاشی کنم اینه که من با کلمات نمیتونم سر و کله بزنم
همیشه يه چیز تو ذهنمه و يه چیز دیگه از دهنم میاد بیرون و یا اصلا نمیتونم چیزی بگم و نوشتنمم خوب نیست. نمیتونم يه جمله ی درست و حسابی بسازم.
دوست دارم بتونم احساسات و حرفامو بکشم، رو کاغذ بیارم، رنگ بپاشم روشون
دوست دارم بتونم حالت های بدن و چهره رو خوب دربیارم تا به بقيه بفهمونم من( یا اون کاراکتره) چه احساسی داره
ميخوام يه منظره رو اونقدر خوب بکشم که بتونم ا
يه سوال
کیا اینجا رو می خونن؟
منظورم اینه که کیا وقتی اسم وبلاگ رو میبینن ، میزنن روش تا ببینن چی توش منتشر شده، نه فقط اینکه اسمشون توی دنبال کننده ها باشه
اینو برای اطلاعات شخصی خودم ميخوام
فقط می خوام يه عدد دستم بیاد ، هر چند که اعداد همیشه گول زننده اند
و اونایی که می خونن، نظرشون چيه راجب وبلاگ؟
+ چند وقتی بود که دلم می خواست يه روزنوشته بزارم ، یکم خاطره، یکم حرف دل، یکم گِله ،نشد ولی، نذاشتن، نذاشتید ، نتونستم.:)++ چقد غریبه شدم توی همه
شاید براتون سوال شده که چرا وبلاگ بنویسم ؟ مگه بى کارم ! اما من بهت میگم چرا وبلاگ بنویسى به کلى دلیل :1. چون وبلاگ نویسى و بروز نگه داشتن اون سرگرم کنندس2. چون هرکسى باید حرف خودش رو بزنه وافرادبه اون حرف گوش بدن و نظرات خودشون رو به شما بگن و باعث پیشرفت شما بشن3. باعث تقویت نویسندگى میشهدوستان دلیل اینکه چرا شما وبلاگ مى نویسید رولطفا بگید
میل به ساخت چیزی داشتم و این وبلاگ ساخته شد. یعنی مثل بچهدار شدن بعضی زوجها؟! به هدف رنگ و لعابدادن به زندگی یکنواخت شده و محکمکردن روابط بین زن و شوهر؟! برای ناپدیدکردن تنهایی آشکار شده؟! یا اینکه به این نتیجه رسیدم که چیزهایی در وجودم ارزشمنده که میخوام به واسطه غریزه طبیعیام در موجود زنده دیگری از وجود خودم به ارث بزارم؟! یا عاقلانه و منطقی با درایت و تدبر با تمام عشقی که به زندگی و کائنات دارم میخوام این وبلاگ را بسازم و تا
بسم الله
امروز و دیروز و پریروز
فردا و پس فردا و احتمالا روزهای بعدش
اوضاع زندگی فعلا که یکسان است
کمی خنده و شادی
و بیشترش غم و خشم و ناسازگاری
نمیدانم این شرایط ریشه در کدام انتخاب من داشتهیعنی درست نمیدانم.
میسوزم و میسازم.
کاش بسوزم و بسازمبسازمبسازم
و چقدر فاصله هست بین این ساختن و آن ساختن
و چقدر نیرو و امید و انگیزه میخواهد آن ساختن
و من چقدر فقیرم.
+یا ايها الناس انتم الفقراء الی الله
تصمیم گرفتم جای دلنوشته های معمول به رویکرد اوایل تاسیس این وبلاگ بازگردم. از همان ابتدا هدف از شروع این وبلاگ، تولید محتوا بود. هرچند که که یادداشت های که در طول این سه سال گذشته ارسال شدند محتوای شخصی و شاید هنری داشتند، اما هدف اوليه این وبلاگ چیز دیگری بود. یادداشت های شخصی شاید دوستی را از حال من باخبر کند اما قلبا دوست دارم راجع به مسائل جدی تر که روی حال و روز ما تاثیر میگذارد بنویسم.
بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه معماری، وقت تازه ا
يه سال پیش تو چنین روزی من وبلاگ من انقلابی ام رو بستم میخواستم يه وبلاگ جديد بسازم ولی اسمی براش نمیتونستم پیدا کنم تا اینکه از معلم زبانم پرسیدم استاد يه سایت دانلود نرمفزار بهم معرفی کنین ایشون گفتن سافتونیک منم اسمو و آدرس وبلاگمو کردم سافتونیک دامنه آزادی که امروز مال منه و نتیجه فارسی جستجوی کلمه سافتونیک این وبلاگه .
همه چیز عوض شده وقتی دلم پره وقتی غم تمام وجودم رو فرامیگیره دوست دارم اهنگ کوردی بزارم و با تمام وجودم برقصم اینقدر برقصم و بچرخم که بیحال بیوفتم روی زمین و فردا دختر ارومتری تحویل بگیرم ادمی که دوباره بلده بجنگه بپذیره و با هر حرکت غم هاش بریزه انقدر برقصه که فراموش کنه دردی هست فراموش گند فردایی هست که باید زندگی کنه فراموش کنه دیگه دردا ردر نیستند دارن عادت میشن نیاز دارم برقصم تا اروم بگیرم خواننده مدام تکراره کنه هوا سار هواسار و من بد
خب! با يه اسم مسخره اما کلی ایده دارم دوباره شروع میکنم. قبلا ادرس وب سریعتر تغییر میکرد! کلا بیان انگار (خدایی نکرده) داره میمیره. نه کد میده نه میشه آدرس عوض کرد نه هیچی :/
اینجا شاید دوسه روز يه بار پست بزارم! بیشتر از قبل فعالم!
حالا که یکم میتونم با css چیزای باحال بسازم دلم میخواد يه قالب بسازم. احتمالا همینجا بزارمش (یا شاید هم تو ویرا بزارم).
به هرحال، اولین پست من اینجا
سلام دنیا!
خب! با يه اسم مسخره اما کلی ایده دارم دوباره شروع میکنم. قبلا ادرس وب سریعتر تغییر میکرد! کلا بیان انگار (خدایی نکرده) داره میمیره. نه کد میده نه میشه آدرس عوض کرد نه هیچی :/
اینجا شاید دوسه روز يه بار پست بزارم! بیشتر از قبل فعالم!
حالا که یکم میتونم با css چیزای باحال بسازم دلم میخواد يه قالب بسازم. احتمالا همینجا بزارمش (یا شاید هم تو ویرا بزارم).
به هرحال، اولین پست من اینجا
سلام دنیا!
بلاخره تصمیم گرفتم وبلاگی بسازم که با اسم خودم بنویسم توش!
حس سنگینی داره چون حس میکنم باید مطالعه م خیلی بالا باشه که بتونم يه محتوای خوب بنویسم.
هنوز نمیدونم راجع به چی ميخوام بنویسم ولی احتمالا دلم بخواد راجع به رشد فردی یا طرز تفکر یا شایدم کلمات سالادی بنویسم!
و همه ی اینها میمونه واسه تابستون!
دنبال زندگی بهتر دوییدن چقدر سخت شده . ولی همیشه سعی کردم قوی باشم . همیشه سعی کردم توی هر کاری که شروع می کنم نهایت سعیم رو بکنم . امروز یک نمونه کارم رو فرستادم و با این متن روبرو شدم که نمونه کارت به درد ما نمی خوره . مهم هم نیست . گاهی فکر می کنم برم با کسی و کمکش کنم کاری کنه و هرچی سود کردیم نصف نصف . دوست داشتم مثل یکی از دوستام ویدیو یوتیوب بسازم و استریمر بشم . ولی کامپیوترش رو ندارم که بازی کنم . ندارم که استریم کنم . اصلا همین وبلاگ رو هم با
سوالی که هر پنجشنبه جمعه از صد در صد آدم هایی که میبینم می شنوم
چه خبر دکتر؟
شوخی لفظی ای که زیادی تکراری شده است ولی ادب حکم می کند هر دفعه که این را می شنوم لبخند بزنم
خب متناسب با هر کسی که سوال رو می پرسه یک سری از خاطراتی که از دانشگاه و خوابگاه دارم براش تعریف می کنم
دوست دارم جواب این سوال را در یک مجموعه به هم پیوسته در وبلاگ که شامل خاطره های ماندگار من در دانشگاه و خوابگاه می شود قرار بدهم
ادامه مطلب
16،17سالم که بود تمام وقتمو صرف اینترنت و فضای مجازی و لپ تاپم می کردم.
تمام زندگیم خلاصه می شد توی لپ تاپم،وقتی نت نبود لپ تاپمم دیگه نبود درست بگم زندگیم وابسته نت و فضای داخل نت بود بدون هیچ هدفی
از اون روزا چیزی که یادمه نی نی سایت،چت رو های مختلف و شاخشون یاهو چت،وبلاگ خونی و وبلاگ درست کردن های پی در پی که هیچوقت نمیدونستم خب حالا چی بنویسم،از چی بگم
از يه زمانی ببعد اینستاگرام جای همه رو برام پر کرد و من خدافظی کردم با همه ی اون وبلا
سلام
من يه تصمیمی گرفتم به کمک راهنمایی هایی که در خانواده برتر دوستان عزیز به من دادن، مبنی بر اینکه زندگی خودمو بسازم و یک مرد کامل بشم و به جای معرفی خودم بعنوان کالا خودم رو بسازم و یک مرد عالی در نظر خانم ها بشم، به نوعی که ارتباط با من از خداشون باشه .
از دید مغرور بودن نمیگم واسه خودسازی میگم ۲۱ سال سن دارم و دانشجو حقوق، ان شاء الله اگه وکیل هم بشم پولش هم در میاد . در کل ميخوام بدونم یک آقای همه چی تموم کيه نه صرفا مال یا قیافه ، رفتارش
- سلام، اینجا کجاست؟
+ همونطور که از عنوان وبلاگ میشه تشخیص داد، من محمد جواد منصورزاده هستم و اینجا هم وبلاگ منه. اگه مایل هستید بیشتر درباره من بدونید شاید صفحه درباره در منوی بلاگ بتونه بهتون کمک کنه. برای چندمین بار شروع کردم به نوشتن وبلاگ. امیدوارم اینبار بلاگ نویسیم پایدار بمونه.
- اینجا چجور جایی قراره باشه؟
+ راستش من يه مشتاق یادگیری هستم. همیشه دوست دارم مطالب و مهارتهای جديد یاد بگیرم. قصد دارم از این به بعد مهارتهای جديدی رو ک
دانلود آهنگ جديد غمگین به نام چقد ر بسازم دل بدم ببازم مگه میشه با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang cheghadr besazam del bedam bebazam mage mishe
دانلود اهنگ چقدر بسازم دل بدم ببازم مگه میشه (با کیفیت بسیار عالی) و متن
چقد بسازم دل بدم ببازم مگه میشه مگه سادس مگه سنگم عزیزم .●♪♫
چقد بجنگم با دل بی تو تنگم تورو آخر در آوردن از تو چنگم عزیزم
تورو آخر در آوردن از تو چنگم عزیزم .●♪♫
رفتنت آشفتم کرد ندیدنت دیوونم کرد جای خالیت نبود آی کاش
سلام دوست من يه چچند روزی نبودم
شرمنده
چون داشته اسباب کشی میکردم به يه آپارتمان
هوووووف یجورایی شدید حوصلمو سر برده .
واقعیتش اصلا نمیدونم دارم چیکار میکنم و به طور اصلی من هنوز اینجا قاطی پاطی هستش و اینکه دیکه واقعا ميخوام يه برنامه مرتب برای خودم بسازم
خب از اول شروع میکنیم
خب الان من يه اتاق دارم که به بیرون باز میشه
به خیابون اتاق خوبيه عایق صدا هستش
همین اتاق حول و هوش 60 میلیون برام خرج ورداشت ولی ارزش و داره شدیدا نور گیره ولی و
تصمیم گرفتم زندگیمو يه جوری تو آینده بسازم که هیچ وقت غبطشو نخورم بگم ای کاش فلان کارو میکردم و هزارتا کاش دیگه .
باس يه جوری زندگیمو بسازم که انگار روز آخر زندگیمه جوری که لذتشو ببرم نه حسرتشو .باس لذت ببرم نه اینکه که در ترس . از زندگی باس لذت برد
نه حسرت و ترسی.
به نام او
مدت چند ماهيه وبلاگ جديدی خواستم بسازم که کاملا شخصيه و از چیزهایی که در ذهنم میگذره مینوسم اول در بلاگفا و بعد قطع شدن نت اومدم اینجارو به عنوان پشتیان ساختم که اگر باز قطع شد یک راه ارتباطی با دوستانم داشته باشم محیط اینجارو خیلی دوست دارم اکثر بچه هایی که دیدم خیلی با شخصیت و با ادب هستن و درکل کاش زودتر با بیان آشنا میشدم :)
وبلاگم در بلاگفا : باستان شناس آینده
از اونجایی که آدرس وبلاگم دست يه سری از دوستام توی دنیای واقعی افتاده، قصد دارم که به يه وبلاگ دیگه اسباب کشی کنم.
احتمالا توی وبلاگ جديدم خیلی چیزا فرق بکنه و قطعا این سبک نوشتاری ادیبانه و فاضلانه رو خیلی کمترخواهیم داشت :)
در واقع ميخوام وبلاگم رو با کمترین فیلتر داشته باشم.
خب اینم سرنوشت وبلاگ بانوی قصه بود که هنوز شروع نشده تموم شد.
(از این زاويه که نگاه میکنم میبینم که چه اسمی هم گذاشته بودما)
امیدوارم که هر چی زود تر با وبلاگ جديدم بر
به نام او
مدت چند ماهيه وبلاگ جديدی خواستم بسازم که کاملا شخصيه و از چیزهایی که در ذهنم میگذره مینوسم اول در بلاگفا و بعد قطع شدن نت اومدم اینجارو به عنوان پشتیبان ساختم که اگر باز قطع شد یک راه ارتباطی با دوستانم داشته باشم محیط اینجارو خیلی دوست دارم اکثر بچه هایی که دیدم خیلی با شخصیت و با ادب هستن و درکل کاش زودتر با بیان آشنا میشدم :)
وبلاگم در بلاگفا : باستان شناس آینده
چند هفته پیش نمیدونم کی .اما يه شب که ب خونه بود کنارم خوابیده بود من فکر میکردم و اهنگ لبخند ابراهیم منصفی رو گوش میکردم و داخل نت گوشیم اینو نوشتم
ب کنارم خوابیده .دارم اهنگ ابراهیم منصفی گوش میکنم ميخوام تیست موسیقیمو بسازم .ميخوام پلی لیست مخصوص خودمو بسارم .به ب نگاه میکنم به نفساش گوش میدم يه بوسه رو پیشونیش میذارم ب عزیزم در من من جوونه زده
اونشب با خودم فکر کردم يه حال زودگذره اما حالا هم دارم اهنگ لبخند رو گوش میدم و اون جوونه
بنام خدا
انگلیسی و کامپیوتر :
دو چیز در زندگی انسان امروزی جزو واجبات محسوب می شود : زبان انگلیسی و علوم کامپیوتری .
+
هرچی فکر می کنم می بینم نمی تونم هیچکدوم از این دوتا رو فدای اون یکی بکنم.
+
من و شما چه خوشمون بیاد چه بدمون بیاد چاره ای نداریم جز اینکه دستکم کلیاتی از این دو علم رو بدونیم .
+
یعنی لازم نیست توی هر دو رشته , استاد شویم . همینقدر که تو هر دو رشته , یکسری کلیات و موا
از وقتی از کربلا اومدم، به نوعی به خاطر حجم زیاد درسام و برخی دلایل واقعا از اون اتفاق هایی که خیلی ازشون لذت می بردم دور شدم ، یکیش کتاب خونی و دومیش وبلاگ نویسی،خاطره نویسی و . بود ✍.که به خاطر دوری ازشون خیلی حالم بده هنوز با خودم درگیرم البته از اون روز های اولی که از کربلااومده بودیم خیلی بهتر شدم، اصلا يه حال بدی بود انگیزه نداشتم درس بخونم ، اصلا هیچ انگیزه ای برای انجام هیچ کاری نداشتم، ولی هنوز نیاز به زمان دارم ، امسال سال اول ان
بنام خدا
انگلیسی و کامپیوتر :
دو چیز در زندگی انسان امروزی جزو واجبات محسوب می شود : زبان انگلیسی و علوم کامپیوتری .
+
هرچی فکر می کنم می بینم نمی تونم هیچکدوم از این دوتا رو فدای اون یکی بکنم.
+
من و شما چه خوشمون بیاد چه بدمون بیاد چاره ای نداریم جز اینکه دستکم کلیاتی از این دو علم رو بدونیم .
+
یعنی لازم نیست توی هر دو رشته , استاد شویم . همینقدر که تو هر دو رشته , یکسری کلیات و موا
اومدم اینجا چون امنیت ندارم
کانالمو میخونه
نمیخوام چیزی ازم بدونه ،من هندونه سربسته ام،هندونه در بستهام
بیرون این سبز قشنگ يه درون قرمز و سفید و زرده .پر از تخم
نميخوام کسی تخم هامو ببینه،بشمره،قرمزیها و سفیدی هامو ببینه
حتی شوهرم ،مخصوصا شوهرم
کانالم خوند اومدم اینجا.وبلاگ قبلی رو شاید بدونه ،وبلاگ قبلی قبلی رو نمی دونه مطمئنم
باید ایمیل جديد بسازم ،بازم بازم ،بازم
اینطوری دوستیهام دووم ندارن
ولی کسی نباید منو بلد
درباره این سایت