روز هاي عجیبیهاز بی امیدی و بی انگیزگی خودم و ناراحتی هايی که به وجود اومده و افسرده کننده ترش کرده.موقع امتحان هاي ترمه و از هر ترمی بی تفاوت تر امتحان میدمدیگه مهم نیست که کی بغل دستم نشسته و حتی حوصله ی نوشتنجواب کامل رو هم ندارم و فقط میخوام که بگذره و تموم بشه.فقط میخوام که دور بشم.یه دوست جدید پیدا کردم و حس خوبی داره تو اين اشفته بازار فکریمتقریبا بعد مدت ها،اولین کسی هست که خودم سعی کردم که باشه.چن شب پیش خیلی حالم گرفته بوددوتا امتحا
اگه دوست دارید آهنگ جذاب و شنیدنی سینا سرلک عزیز را بشنوید با ما همراه باشید ٬ شما را شگفت زده میکنیم
دانلود آهنگ جدید سینا سرلک یار منی
سینا سرلک و یک آهنگ فوق العاده دیگر در سايت دی موزیک ٬ هم اکنون با کیفیت اصلی آهنگ یار منی را آنلاين گوش کنید و در نهايت با کیفت عالی دانلود کنید.
شعر : سینا سرلک ، اشکان حیدری ترانه سرا : سینا سرلک و اشکان حیدری
Download Best Song • Sina Sarlak • Called • Yare Mani • Text & The Best Quality In DayMusic
متن آهنگ یار منی سینا سرلک
دل ب
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فايل هاي صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهاي رايج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا اين حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش اين فايل را براي تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">
ارمان ارمان/ محسن میرزاده
سپاس از سیناي عزیز بابت پیشنهاد اين آهنگ زیبا
پی نوشت::
اوره آسمین؛ ارمان ارمان… دگورمژن دگورمژن…
کریه برخان خاده جان دبارژن؛ همدل هوال عز
عزیزم منو از جنگ میترسونی؟ من خودم هرروز تو جنگم.
اگه میبینی از جنگ و مرگ نمیترسم به خاطر اينه که امنیت برام معناي درستی نداره! جانم من واقعا از خونه میترسم اما از جنگ نه :)
پ. ن: عنوان از مولانا:
دشمن خویشیم و يارِ آن که ما را میکشد
غرق دریايیم و ما را موج دریا میکشد
عزیزم منو از جنگ میترسونی؟ من خودم هرروز تو جنگم.
اگه میبینی از جنگ و مرگ نمیترسم به خاطر اينه که امنیت برام معناي درستی نداره! جانم من واقعا از خونه میترسم اما از جنگ نه :)
پ. ن: عنوان از مولانا:
دشمن خویشیم و يارِ آن که ما را میکشد
غرق دریايیم و ما را موج دریا میکشد
چرا انسان ها تمايل به اعتراف دارند؟
چرا انسان ها نمی توانند چیزی در دورن شان نگه دارند؟
چرا من بايد بگویم که درون من چه می گذرد و در نهايت چرا انسان ها پیوسته به دنبال يارِ غار و سنگ صبور می گردند؟
چرا انسان ها از نگه داشتن حرفی در درون و فکری در درون ابا و ترس دارند ؟
دانلود آهنگ علی اصحابی فانوس
Download New Music Ali Ashabi – Fanos
دانلود آهنگ جدید علی اصحابی به نام فانوس با لینک مستقیم و کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸ از تهران دانلود
متن آهنگ فانوس علی اصحابی
یه فانوس… یه شبگرد ، یه دل… یه کوچه ی سرد
دارم پی اِت می گردم ، تو خوب باش و برگرد
یه فانوس… یه شبگرد ، یه دل… یه کوچه ی سرد
دارم پی اِت می گردم ، تو خوب باش و برگرد
آخه تو دنیاي منی؛ آخه تو رؤیاي منی
صداي تب دارِ منی
يارِ منی… کارِ منی تو
♥♥♥
آه از خلوتِ من ، آه از دل کندن
غریبی و اسیری چاره داره
غم یار و غم یار و غم یار*
آخ امان از یار وقتی به جاي اينکه حوله پوشیده و از حمام دراومده قربون صدقه ش بری؛ میری سردخونه و کشو رو میکشن بیرون میگن بفرمايید؛ اين هم يارِ شما.
سعدی راست میگه که بی عمر زنده ام من؛ آخه واقعا روز فراق را که نهد در شمار عمر!
چه فراقی هم! فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت.مثل قورت دادن خون و اسید.فراق یار تک تک ثانیه هاش مزه زهر میده و من ماههاست زهر میخورم و زنده ام هنوز.
همیشه زار و پریشان و مبتلا باشد
جفاي دشمن و جور رقیب و طعنه ی خلق
خوش است بر دل اگر دوست را وفا باشد
#سلمان_ساوجی
#کانال_آواي_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ايران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
متن آهنگ اي یار غلط کردی روزبه نعمت الهی
اي یار؛ غلط کردی با يارِ دگر رفتی!از کار خود افتادی؛ در کارِ دگر رفتیصد بار ببخشودم، بر تو به تو بنمودم…اي خویش پسندیده؛ هین بارِ دگر رفتی!صد بار فسون کردم؛ خار از تو برون کردمگار ندانستی، در خارِ دگر رفتی
ادامه مطلب
www.galaxymusic.ir
دانلود آهنگ جدید علیرضا روزگار به نام ناری ناری با لینک مستقیم + پخش آنلاين
Download New Music By Alireza Roozegar Called Nari Nari
www.galaxymusic.ir
مرورگر شما از Player ساپورت نمی کند
دانلود آهنگ جدید علیرضا روزگار به نام ناری ناری با لینک مستقیم + پخش آنلاين
Download New Music By Alireza Roozegar Called Nari Nari
دانلود آهنگ با لینک مستقیم
دانلود آهنگ لینک کمکی فايل
www.galaxymusic.ir
کد آهنگ آهنگ براي پخش آنلاين :
<center><audio controls autoplay preload="none" style="width:94%;margin:0% 3%;"><source type="audio/mpeg" id="player" src="
داشتم کتاب میخوندم که نویسنده ازم به عنوان یه مخاطب پرسید بزرگترین ترس زندگیت چیه؟فضاسازی داستان اينطوری بود که اولین و سریعترین جواب ممکن رو بدیم
و جوابم؟
بزرگترین ترس زندگیم ، ترس از دست دادن توعه . تویی که مثل یه سايه همراه منی و هر جا برم هر جا بری فکرت و خیالت و حمايتت همراهمه
تو به جاي تمام جهان دوست منی ، پايِ دیوونگی ها و يارِ بازی هاي منی
سالها قبل ث دروغ نگفت که من و تو مثل انرژی ايم! و فقط خودمون میدونیم اين روزها به چه شکلی از انرژی
یه زمانی، رویاي يارِ امان زمان شدن داشتم.هنوزم ته دلم، دارمش؛ ولی هر روز اين چراغ بیشتر به سمت خاموشی میره.نه اين که اعتقادم به امام کمتر شه. نه. اعتقادم به خودم کمتر میشه. میفهمم یار مناسبی نخواهم بود. آدم توانايی نیستم توی رکابش. یعنی، اينقدر دور و برم آدماي خوبتر و باهوشتر و تواناتر و مؤمنتر هست، که از خودم خجالت میکشم.ولی، هنوز کورسوی امیدی تهِ دلم روشنه.واسم باارزشه. نمیخوام خاموش شه.میدونم از لحاظ اسلامی، آدم ا
ستار گفت :
- گفتهاند که دنبالِ آشفتهبازار میگردد ، پیرخالو ! حالا هم کجا از اينجا آشفتهتر ؟! اينجور آدمها ، همیشه میانهی راه هستند و دنبالِ اقبالِ خوشان میگردند .دست آخر هم رفیق و همراهِ سوارهها هستند . همیشه در کمین نشستهاند ببینند کدام طرف برنده میشود ، تا اينها هم يارِ او بشوند . حالا هم که میبینی ! چهرهی ملی به خود گرفتهاند و دارند با آرزوهاي مردم میلاسند . خوشباورها ، خیال میکنند که همین امروز و فردا است که جام
ستار گفت :
- گفتهاند که دنبالِ آشفتهبازار میگردد ، پیرخالو ! حالا هم کجا از اينجا آشفتهتر ؟! اينجور آدمها ، همیشه میانهی راه هستند و دنبالِ اقبالِ خوشان میگردند . دست آخر هم رفیق و همراهِ سوارهها هستند . همیشه در کمین نشستهاند ببینند کدام طرف برنده میشود ، تا اينها هم يارِ او بشوند . حالا هم که میبینی ! چهرهی ملی به خود گرفتهاند و دارند با آرزوهاي مردم میلاسند . خوشباورها ، خیال میکنند که همین امروز و فردا است که جام
از وقتی که بهش گفتم از زندگی من برو بیرون، مثل من که از زندگی تو خیلی وقته رفتم بیرون و تمام اين سالها رد پايی بودم که خاک روم رو پوشونده بود از وقتی که بهش گفتم بسه گول زدن، گول خوردن، بسه فکرت، دردت، بسه نگه داشتنت یادگارِ نوجوونیِ من. از اون روز که ممنوع کردم خودم رو انگار سختش شده تکرار اون کنار گذاشتی که بلد بود. حالا من موندم و زبونی که نمیچرخه بگه به يارِ مهربونِ همیشه در صحنه م و دستی که نمیره پاک کنه اون یادگار نوجوونی رو از همه در هايی
سِرّ است، وصف لذت قربانی ات شدنپايندگی است عاقبت فانی ات شدنعمری ندامت است سرانجامِ لحظه ايبا معصیت، دلیلِ پریشانی ات شدناخلاصِ محض، قُرب به مولا می آورداخلاص بود رازِ سلیمانی ات شدنبالاترین تقربِ در دارِ ظلمت استدر خون، قرین به چهره ی نورانی ات شدنوابسته است حُسنِ عقوبت به لحظه ايمشمولِ لطف ناله ی ربانی ات شدناي یوسفم بیا که مرا کور کرده استیعقوبِ هجر دیده ی کنعانی ات شدنخورده گره دواي همه دردهاي مندر مبتلا به نسخه ی درمانی ات شدنراه نج
ماه، غمناک، در اين گُلشنِ خَضرا میگشت
باد، بیخویشتن، افسرده و شیدا میگشت
گُلبُن، از دردِ نهان، زار بهخود میپیچید
شب، فرومانده در اندیشهیِ فردا میگشت
بانگی از دور میآمد، همه رنج و همه درد
مانده بود از ره و، نالان پیِ مأموا میگشت
رازی اندر دلِ شب بود که ناگاه اگر،
برگی از شاخه جدا میشد، رسوا میگشت
سايهیِ بیدبُن، از بیم، میآویخت به شاخ
باد چون میشد از او دور هویدا میگشت
یادِ آن يارِ سفرکرده، پریشان و غمین
زیرِ هر
دانلود صوت شعر با نواي حاج آقا منصور ارضی
سِرّ است، وصف لذت قربانی ات شدنپايندگی است عاقبت فانی ات شدنعمری ندامت است سرانجامِ لحظه ايبا معصیت، دلیلِ پریشانی ات شدناخلاصِ محض، قُرب به مولا می آورداخلاص بود رازِ سلیمانی ات شدنبالاترین تقربِ در دارِ ظلمت استدر خون، قرین به چهره ی نورانی ات شدنوابسته است حُسنِ عقوبت به لحظه ايمشمولِ لطف ناله ی ربانی ات شدناي یوسفم بیا که مرا کور کرده استیعقوبِ هجر دیده ی کنعانی ات شدنخورده گره دواي همه دردها
آیه آیه رعب و ترس، قصه قصه از هوس. اي همیشه منتقم، شرمِ بوسه و نَفَس. حاضرِ گناه من، غايب از عذاب خس. لاف راض و مرضیه، لاف شهدِ چون ارس. اندکی چشانیام؟ یا که زانِ هر عسس؟ گاهِ دلشکستگی، دوری از هر آنچه هست؛ در میان گردنی وقتِ لمسِ يارِ مست. دلگرفته از توام اي ببسته پا و دست. راه دیگریت هست، جز که پا برید و رست؟ اين که دشمنت نبود، اين که دل برید و بست، تا همیشه مبتلاست؛ آن ملخ که جست، جست.
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخ
اي که پُرسی از چه رو قلب خود آذین میکنم بهرِ فرداي قیامت اسب را زین می کنم می روم در محفل فرزانگان با دستِ خودشِکوه از نامَردمِ رسوايِ بی دین می کنم دَردِ دل را آشکارا می کُنم بَر دِل سِتان پايِ آن درد نامه را امضاي خونین می کنماي خدا اي آگَه از حالِ دلِ غم دیده هاهر زمان با یادِ تو اين کام شیرین می کُنمتا که میزان می نمايد حق و باطل را جدا تکیه بر روزِ حساب و مَ و دین می کُنم اسب را زین کرده تا روزی سَر آید انتظار جانِ خود را من فدايِ يارِ دیر
اي دل پریشانی چرا ؟ ، سر در گریبانی چرا؟
ما را غمیست از بهرِ تو ، اين را نمیدانی چرا ؟
تو مونس و يارِ منی ، همواره همراهِ منی
من با توام ، اي دل بگو ، مبهوت و حیرانی چرا ؟
شاعر معاصر : داوود جمشیدیان ، متخلص به سِتین
مرداد ماه 1397
امشب جشن عقدِ یکی از اقوامِ مادری بود،بعد از سالِ نودویک که عقد دختر دايیم بود، خاطرم نمیاد مجلس عقد دیگه اي از طرف خانواده مادریم رفته باشم.هرچی فکر میکنم چیزی خاطرم نمیاد قاعدتا من تو سن ازدواج بودم از اون سال به بعدولی خب سالها به سرعتِ برق و باد گذشتند و منم که هنوز يارِ گمشده رو پیدا نکردم
چیزی که امشب برام شوکه کننده بود دیدنِ آدم ها تو یه قالبِ دیگه بود!بچه هايی که اون موقع دبستانی و کوچولو بودن الان در شرف دانشجو شدن هستنیا بچه ه
اين را بگذارید زیرِ باران با صداي چاووشی گوش دهید،
بگذارید با تاریکیِ شب بِ خوردِ روحتان رود،
براي یکبار هم ک شده بگذارید موسیقی کار خودش را بکند.
( لازم بِ ذکر است کِ اين موسیقی را ترجیحن بِ نیتِ محبوبِ رخ ننموده ی اين روز هاي عالم گوش دهید )
اي يارِ جفا کرده ی پیوند بریده
اين بود وفاداریُ عهد تو ندیده ؟
در کوی تو معروفمُ از روی تو محروم
گرگِ دهن آلوده ی یوسف ندریده
ما هیچ ندیدیمُ همه شهر بگفتند
افسانه ی مجنونِ ب لیلی نرسیده
در خواب گ
مژده بده، مژده بده، یار پسندید مراسايه او گشتم و او برد به خورشید مرا
جانِ دل و دیده منم، گریه خندیده منميارِ پسندیده منم، یار پسندید مرا
کعبه منم، قبله منم، سوی من آرید نمازکان صنمِ قبله نما خم شد و بوسید مرا
پرتو دیدار خوشش تافته در دیده منآینه در آینه شد: دیدمش و دید مرا
آینه خورشید شود پیش رخ روشن اوتابِ نظر خواه و ببین کاينه تابید مرا
گوهرِ گم بوده نگر تافته بر فرق فلکگوهریِ خوب نظر آمد و سنجید مرا
نور چو فواره زند بوسه بر اين باره زندرشک
آنکه سنگم به سینه اش می زد
عاقبت رفت و بی خیالم شد
رفته او تا دوباره تنهائی
همدمِ شامِ بی زوالم شد
نیمه ی شب ، تا سحرگاهان
مانده بودم به سجده ی عشقش
شاد بودم زِشادیِ آنکس
که مرا بهترینِ عالم بود
او که آمد ، حرام شد بر من
گریه و غصه ها و خونِ جگر
کاش می بود ، چونکه بعد از او
اشک و خونِ جگر حلالم شد
فصلِ پايیز و آذر و یلدا
هر سه رفتند و مانده ام تنها
بعد از آن هم سکوت و سرما بود
که درین بی کسی وبالم شد
غصه ها هم یکی یکی آمد
غنچه ی خنده ب
امشب در پاکت می نویسم:
سه روزی از پايان طراحی بیمارستان کوچک شهر می گذرد، حال کمی خسته و دلتنگم .
9360 متر طراحی، واقعا رمق هر معماری را می کُشد .
دلتنگم از ندیدن يارِ شیرینم . به شدت، به شدت و به شدت .
ناراحتم؛ از اتفاقات عجیب و غریب اخیر جهان، از شهادت سردار عزیز و بزرگی چون قاسم سلیمانی
تا سقوط هواپیماي حامل نخبگان ايرانی .
از طرفی مشکلات اقتصادی شدید و نبود ارتباطات سالم با جهان، عمیقا مردم به را به سختی کشانده
حالاهم که خبر از شیوع بیما
آخ از اين رازهاي مگو. از اين ناگفتههايی که هیچوقت گفتنشان نمیآید و لبت را میدوزد به هم از بس که خروجشان سخت است و شنیدنشان ناگوار.
اشرف مخلوقات که میشوی بايد خودت را براي خیلی چیزها آماده کنی. براي حیات، رفاقت، شکست، جان دادن و مرگ. و در دل همه اينها راز مگوییست که سخت میشود زیست و ادامه داد ماموریت اصلی حیات را.
بايد دروغ بگویی یا حداقل راست نگویی، بايد پنهان کنی یا نشان ندهی، بايد شاد باشی یا غمگین نباشی. بايد خودت نباشی تا بتوانی در
آخ از اين رازهاي مگو. از اين ناگفتههايی که هیچوقت گفتنشان نمیآید وُ لبت را میدوزد به هم از بس که خروجشان سخت است و شنیدنشان ناگوار.
اشرف مخلوقات که میشوی بايد خودت را براي خیلی چیزها آماده کنی. براي حیات، رفاقت، شکست، جان دادن و مرگ. و در دل همه اينها راز مگوییست که سخت میشود زیست و ادامه داد ماموریت اصلی حیات را.
بايد دروغ بگویی یا حداقل راست نگویی، بايد پنهان کنی یا نشان ندهی، بايد شاد باشی یا غمگین نباشی. بايد خودت نباشی تا بتوانی در
من و آماری و 1GR، الباقی اضافات است!
اگر هستی که بسمالله! در تأخیر آفات است!
مرا محتاج Particle Physics کردی، ملالی نیست
تو هم محتاج خواهی شد، فیزیک دارِ مکافات است!
ببین 2Curvature Perturbationsم را و باور کن
که عاشقبودنم بر تو از آندست اختلالات است!
میان خضر و موسا چون فراق افتاد فهمیدم
که گاهی نسبیت با 3QFT در منافات است!
اگر در اصلِ ما کل است و کل در اصلِ ما، بیشک
بهجز Cosmology هر شاخهاي مشتی خرافات است!
بیا باور بکن حرف مرا اي يارِ خوشسیما
که ا
امروز روزِ رشت بود. رشت رو به چند دلیل دوست دارم. مهمترین اتفاقهاي مهمترین دوران زندگیم (یعنی دوران دانشجویی) توی اين شهر برام رخ داد. آشنايی با آدمهاي مهمی که هنوز هم آدمهاي مهم زندگیماند تو کافههاي اين شهر اتفاق افتاد. عشق، نفرت، خنده، اشک و حسهاي متنوع و متناقضی رو توی اين شهر تجربه کردم. و گمان کنم هیچ شهری توی ايران نتونه جاش رو بگیره. هیچ شهری نیست که بوی کباب و ماهی و بارون و دریا و هزار عطر دیگه رو یجا داشته باشه. چنین شه
پیش نوشت: فکر کنم 26 آبان بود که چند ساعتی توی خونه تنها بودم. یهو هوس سنتور زدن کردم اما دلم آهنگايی که بلد بودم رو نمیخواست. انگار چیزی آمادهی تولد بود. :)
-----------------------------------
بیست و هشت.
تنهايی
آرامش
غلیان
ناگاه دیدم جلویش هستم
پس شروع به نواختن کردم
نواختن از تلاطمهايم
از دریاي مواجی که درونم بود
از درون مواجی که دریايم بود
از دریاي درونی که مواج شده بود
هرچه بود را درونش ریختم
یک برونریزیِ بزرگ
یک لايروبیِ عمیق
یک رهاي
پادشاهی دستور داد، جاسوسانی به شهری سفر کنند و میزانِ رشادت و جنگجوییِ آنها را بررسی کنند تا شاه در حمله به آن شهر، تصمیم بگیرد.
گروهِ جاسوسان به شهر آمدند. سردستهی جاسوسان در شهر ساعتی چرخی زد و دید که جوانی تاری در دست گرفته، مینوازد و میگرید و میخواند، و میگوید: اي یار سالهاست منتظرم چرا نمیآیی؟ کارم از دعا و گریه گذشته است بر حالِ زارِ من ترحّمی نما!»
سردستهی جاسوسان فرمان داد، گروهش دست از تحقیق بردارند و گفت: بیايید برگ
شب و مهتاب سیاه
آسمان قیراندود
دلِ من پر شده از غصهی یک دخترِ شوخ
زیرِ چترِ خفقانآورِ باد
لبِ نمناک زمان ، آسمان را به زمین دوخته بود
بر لبم
که صداي آمد
در پی یار و هوس ، هر کسی بود خدايا وه وه
روسیاه است و سیاه ، روزگارش»
در سرم شعله کشید
از تهِ سینه صدا آوردم ، داد زدم:
پرسشی داشتمت
پاسخی هست تو را؟»
و خدا صاف و صبور ، چشم در چشم سرم دوخت و گفت:
حاجتی هست تو را؟»
گفتمش: يارِ هوسباز حرام؟
پس بهشتم با چیست؟
نه مگر لذتِ حور؟
نه مگر ساقی
به نام خدا
عزیزی میگفت هرچقدر از بدی ها ناله کنی لذتِ چشیدنِ طعمِ شیرینِ خوبی ها را از دست میدهی. فلذا بر آن شدم ناله هايم را بگذارم درِ کوزه و آبش را بخورم و براي دل خودم هم که شده خوبی هاي سالی که گذشت و گذاشت را بر شِمُرم.
۱- از کتابخانه ی دانشگاه تماس گرفتند و گفتند مايلند مارا به عنوان نیروی فعال و کاری در خزانه ی کتابخانه بپذیرند. دست گلشان درد نکند.
۲- دریافت کردم اولین پولی را که از عرق جبین خودم در آورده بودم. دروغ چرا ، پول در آوردن کیف
#تنگسیر نوشته ی #صادق_چوبک هستش و فیلمی هم به همین نام با بازی #بهروز_وثوقی و به کارگردانی #امیر_نادری ساخته شدهبرشی از کتاب:زنی خرد شده و سیاه پوش، خود را بر گوری تازه انداخته بود. زاری می کرد، و شَرِوه می خواند "دِلا پوشُم زِ هجرِت جامهِ نیل، نِهُم داغِ غمت چون لاله بر دیل. دَم از مهرت زنُم همچون دَمِ صبح، از اين دم، تا دم صورِ سرافیل" آهنگ تلخ شَرِوه تو گوشش خورد و دلش آشوب افتاد. اين زن هم داره خودش را براي شوهرش نابود می کنه. هیچ وقت از اينجا
از زندگی از اين همه تکرار خسته اماز هاي و هوی کوچه و بازار خسته امدلگیرِ آسمانم و آزرده ی زمینامشب براي هرچه و هر کار خسته امدل خسته سویِ خانه تنِ خسته می کشموايا. از اين حصارِ دل آزار خسته امبیزارم از خموشیِ تقویمِ روی میزاز دنگ دنگِ ساعتِ دیوار خسته اماز او که گفت: يارِ تو هستم» ولی نبوداز خود که زخم خورده ام از یار خسته امبا خویش در ستیزم و از دوست در گریز
از حالِ من مپرس که بسیار خسته ام
محمدعلی بهمنی
پ.ن: از جنگ دائمی درونم خسته ام.
درباره این سایت